اي که تنها ميروي، سوي ياران ميروي
ما رو هم با خود ببر، ما رو هم با خود ببر
ما که در غم مانده ايم، بي سبب ما زنده ايم
چون گلي پژمرده در، اين کوير کز کرده ايم
جان ما جانانه بود، اين جهان ويرانه بود
هر چه در عشق کاشتيم، دانه در گردابه بود
اين جهان بي مهر چه سود، يک دل عاشق نبود
اين سفر ما را خوش است، ما رو ببر با خويش زود
راه را گم کرده ايم، احساس را قفل کرده ايم
مجنون گري را که ما، محبوس در گور کرده ايم
ما دگر دق کرده ايم، دل خوش به رفتن کرده ايم
ما هراسان در پي، جهان تازه تريم
کرده ,جهان ,ايم، ,شروين شهابي ,کرده ايمما ,کرده ايم،